Monday, May 21, 2007

غربال

با خود خلوت كرده بودم و به غربال ( الك ) مي انديشيدم . غربال از هزاران سال پيش آنچه را كه مي تواند و در هنگام ساخت ، بر اساس منافذ تعبيه شده ، براي او تعريف گشته است، از خود عبور مي دهد و آنچه را كه نتواند بي هيچ عاقبت انديشي در خود نگاه مي دارد ! جالب اينكه ، اگر در عبور ذرات درشت تر از منافذ غربال اصرار نمائيم و در اين راه از زور بازو هم ياري بجوئيم ، اين ذرات درشت تر هستند كه به ذرات ريزتر و قابل عبور بدل مي شوند . حال اگر بر خواست خود در عبور ذرات باقيمانده پافشاري نمائيم ، آنچه از ميان مي رود ، غربال است
حكم ما نيز همانند همان غربال است ؛ آدمي ، بايد توان زير بار نرفتن و "نه گفتن " را داشته باشد ، در غير اين صورت يا هويت خويش را از دست خواهد داد يا از دايره امكان حذف خواهد شد . ما همانگونه كه مي خواهيم مي توانيم منافذ انتخاب مان را تنظيم نمائيم و بر اساس توانايي ها و خواست مان ، گزينش نمائيم ، تا به آنچه توافق ذهني و عيني داريم بلي بگوئيم و هر آنچه را نمي پسنديم رد نمائيم . درشرايط اضطرار و وارد آمدن فشارها نيز ، يا آن موارد با انديشه ، نگاه و خواست ما منطبق اند و مورد قبول خواهند بود ، يا آنكه بايد شرايط را به نفع خويش تغيير دهيم و با خرد نمودن مشكلات ، آنان را به گونه اي تغيير دهيم كه در چارچوب گزينشي ما مقبول گردند . باور نمائيم كه ما خودمان شرائط را براي خويش انتخاب مي نمائيم . هرگاه توانستيم به آنچه كه در دايره خواست يا توان ما نيست پاسخ منفي بدهيم ، مي توانيم ادعا نمائيم ، به مرزهاي بلوغ فكري نزديك گشته ايم